برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران

متن مرتبط با «برای» در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران نوشته شده است

حریم و آیین، مفاهیمی که تصور می کنم کمرنگ شدنشون برای انسان امروز دردسر ساز شده

  • پیش نوشت ۱: شاید بد نباشه پیش از توجه به متن اصلی یادداشت، یک نکته رو درباره ی نویسنده اش در نظر داشت. من به عنوان آدمی که سال ها کار و زندگیش رو باهم قاطی کرده و الان عمیقا احساس فرسودگی می کنه این یادداشت رو نوشتم. این یادداشت در درجه ی اول برای خودم ناظر بر این ایده است که چطوری می تونم تغییراتی در سبک زندگیم ایجاد کنم تا احتمالا بتونم (در واقع امیدوارم بتونم) لذت بیشتری از زندگیم ببرم. پیش نوشت ۲: پیشاپیش از اینکه با متن شلخته ای رو به رو خواهید شد، صمیمانه عذرخواهی می کنم. آنچه که من درباره ی مدرن شدن انسان می فهمم اینه که در زندگی انسان نقش سنت، دین، عرف و ... کم کم رنگ باخت و آدم تونست حالا خیلی چیزا رو خودش انتخاب کنه. دیگه اون قوانین از پیش تعیین شده براش هیچ معنایی نداشت. (یا بهتره بگم، خودش فکر می کرد به دردش نمی خوره اون ساختارها) امیدوارم بتونم با مثال منظورم رو بهتر بیان کنم. طبیعتا اصلا منظورم این نیست اینا خیلی مثال های خوبی ان، اما صرفا فکر می کنم مثال های ملموسی باشن. در گذشته روابط حد و حدود مشخص تری داشتن. یک نفر محرمه. یک نفر نامحرم. پوشش یک حریمی داره (جا داره تاکید کنم، اصلا منظور من این نیست که خصوصا در این شرایط! بیایم همون قوانین رو رعایت کنیم) ذات حریم داشتن، ذات آیین داشتن، چیزی بوده که بسیار سفت و سخت وجود داشته و اصلا بخش زیادی از عرف و سنت و ... توضیح همین حریم ها و آیین ها بوده. هنوز هم خیلی از حریم ها وجود دارن و برای انسان امروز بدیهی ان. (بدیهی ترین شکلش اینه که یک زن و شوهر در عموم ازدواج ها، خودشون و شریک زندگی شون رو از داشتن سایر شریک های جنسی محروم میکنن. به عبارت دیگه، رابطه ی جنسی بخشی از حریمی هست که بین ازدواج اونا با سایر انسان هاس, ...ادامه مطلب

  • شاخصی برای هدف گذاری: سطح آدم هایی که در طول روز با آن ها دست می دهیم

  • پیش نوشت ۱: یکی از جالب ترین نکات وبلاگ نویسی برای من یادداشت هایی که منتشر نشدن. ابتدای امسال یادداشتی نوشتم که بدون شک برای خودم یادداشت بسیار مهمی بود. اما دقیقا برای اینکه بسیار مهم بود و تا اندازه ای درباره ی مسیر ادامه ی زندگیم بود، شک داشتم که منتشرش بکنم یا نه. گفتم بزار چند ماه بگذره و بعد تصمیم بگیرم. بعد از چند ماه نظرم درباره ی اینکه اون متن یادداشت درستی هست تغییر نکرده، اما بنظرم نیازی به انتشارش اینجا وجود نداره. من اینجا از بدترین و عجیب ترین روزهای زندگیم نوشتم. هیچ دیدی ندارم کیا اینجا رو می خونن، ولی به هر حال، من دو سال پیش در تمام سطوح زندگیم با یک بحران خیلی سنگین مواجه شدم. اینکه در طول این دو سال یه وقتایی چیزایی که برای خودم می نوشتم رو اینجا منتشر کردم بهم حس خوبی می داد. اون یادداشتی که منتشر نشد هم در ادامه ی استراتژی های خروج از اون بحران بود و هرچند به این نتیجه رسیدم اون یادداشت رو جایی منتشر نکنم، اما حس کردم شاید بد نباشه، یکی از چیزایی که خودم فک می کنم وسط این بحران فهمیدم رو اینجا بنویسم.به طور خلاصه بحران زندگی من، خارج شدن من از توهم و مواجه شدن با زندگی واقعی بود. مساله ای که البته احتمالا همه با بالارفتن سن انواع گوناگونی از اون رو تجربه می کنن. اما دلیل اینکه چرا این مساله برای من تبدیل به یک ابربحران شد، حدیث مفصلیه که موضوع این یادداشت نیست. همه ی این پیش نوشت بسیار طولانی رو نوشتم که این قسمت از این بحران رو بگم: من هدف­های بسیار بزرگ و غیرواقعی داشتم. بعد که با مخ رفتم توو در و دیوار، تمام هدف­های زندگیم رو از دست دادم (که البته واکنش طبیعی هر انسانی بعد از چنین رفتن توو دیواریه) بعد آروم آروم که خواستم حرکت کنم، دیدم نمی تونم راه , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها